وی معتقد است که مسئولان نظام سلامت باید بتوانند پاسخگوی نیازهای اساسی مردم باشند چون مسئله بهداشت و درمان تنها موضوعی است که بهطور مستقیم باعث توسعه سطح کشورها میشود و به همین خاطر برخورداری از آن جزو تکالیف تمامی کشورهاست.
صادق محصولی با اشاره به اینکه منابع موجود در بیشتر کشورها برای تحقق اهداف نظام سلامت کافی نیست، به این نکته هم اشاره میکند که باید در نظر داشته باشیم که با استفاده از منابع دولتی و خصوصی، این نگرانی را برطرف کنیم تا بتوانیم تا سال1404 به سطحی از سلامت برسیم که مردم از عادلانهترین و توسعهیافتهترین نظام سلامت برخوردار شوند.
پرداختن به بحث عدالت در سلامت- بحثی که ظاهرا نتایج درخشانی هم در کشور ما تا به حال نداشته- شاید از چند نظر حائز اهمیت باشد؛ یکی اینکه آیا توجه به عدالت یک ضرورت است یا یک مزیت؟ آیا کشورها الزامی به تحقق عدالت و عدالت در سلامت دارند؟ درواقع پاسخ به این سؤالات به مبانی جهانبینی طراحی نظامهای سلامتی بازمیگردد.
اما نگاه و جهانبینی دولت ما در این زمینه به چه شکل است؟ البته تمامی کارشناسانی که معتقدند بحث نظام عدالت در سلامت در کشور ما تبدیل به یک چالش بیهوده شده، اتفاق نظر دارند که نگاه دولت به حوزه سلامت مثل سایر حوزههاست، بهطوریکه شاهد عدمتخصیص بودجه کافی به وزارت بهداشت هستیم که در نتیجه آن، این وزارتخانه در پرداخت مطالبات خود دچار کسری میشود.
این در شرایطی است که طبق ماده90 قانون برنامه توسعه چهارم هم، باید سهم مردم از هزینههای سلامت در بازار واقعی به کمتر از 30درصد برسد و 70درصد دیگر این هزینه را دولت بهعنوان یک وظیفه حاکمیتی پرداخت کند؛ در حالیکه بهعقیده کارشناسان هماکنون درصد بالایی از هزینههای درمانی از جیب مردم پرداخت میشود و سازمانهای بیمهگر در ارائه خدمات به مردم ناتوان هستند.
خوب این از نگاه بسیار عجیب دولت به بحث هزینههای سلامت. در این بین اما عوامل مختلفی در تنزل جایگاه نظام سلامت ایران در بین کشورهای عضو سازمان ملل و سازمان بهداشت جهانی مؤثر بودهاند. یکی از علل بدون شک، مدیریت منابع و پایین بودن بهرهوری در نظام سلامت است که به گفته کارشناسان اگر اصلاح شود، قطعاً تأثیر بسزایی در بهبود جایگاه نظام سلامت ایران در جهان دارد. با این حال بماند که رتبه ایران در بین کشورهای جهان از نظر تأمین سلامت مردم و وضعیت بهداشتی- درمانی در سالهای اخیر بهصورت مرتب کاهش یافته، بهطوری که جایگاه ایران در زمان وزارت دکتر مرندی، زیر 100 و حتی پایینتر بود اما امروز ما در رتبه 123 هستیم.
در این میان نکته جالبتر و تأسفانگیزتر شاید این باشد که توجه نظام سلامت ایران در سالهای گذشته بیشتر در مسیر تربیت تعداد بیشتری فارغالتحصیلان پزشکی، پرستاری و سایر رشتههای علومپزشکی بوده است و اکنون با خیل عظیم نیروهای تحصیلکرده در علوم پزشکی در کشور مواجهیم. تعداد زیادی فوق متخصص در کشور تربیت شدهاند و عملهای بسیار پیچیده پزشکی در ایران انجام میشود اما اینکه این شاخصها یا افزایش مقالات علمی جایگاه و رتبه کشور را از نظر وضعیت عمومی بهداشت و سلامت مردم بالا نمیبرد، سؤالی است که هنوز پاسخی به آن داده نشده است.
البته شاید شنیدن خبر تربیت پزشکان متخصص و فوق متخصص بسی جای دلخوشی داشته باشد ولی این پزشکان هم بیشتر در تهران و چند شهر محدود کشور مستقر هستند؛ شهرهایی که بیمارستانهای لوکس و گرانقیمت در آنها تأسیس میشود. حال بماند که پراکندگی نیروهای آموزشدیده در علوم پزشکی نیز در کشور به هیچوجه مناسب نیست.
حالا ببینیم مهمترین شاخص سلامت که مورد توجه سازمان بهداشت جهانی هم هست، چیست؟ «گسترش بهداشت عمومی بهنحوی که مردم کمتر بیمار شوند.»
شاید در کشور ما این یک اتفاق رؤیایی باشد که برای ارتقای سلامت مردم سبد غذایی مطلوب همه مردم با حمایتهای مالی از آن برای جمعیت 70 میلیون نفر اجرایی شود؛ همه مردم باید به آب آشامیدنی سالم دسترسی داشته باشند، سلامت روحی و روانی مردم تأمین شود، دسترسی مردم به شغل مناسب و درآمد کافی فراهم باشد و جادههای کشور بهنحوی نباشد که هر سال به اندازه یک زلزله در آن کشته شوند.